کسی که خدا انیس اوست هیچ وقت تنها نمی ماند

نکات خوب

درباره نکات خوب می نویسم

چرا ما ایرانی ها هر اتفاقی را به شوخی می گیریم؟

چهارشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۳، ۰۳:۳۲ ق.ظ
اتفاقی می افتد در حد گفتگوهای هسته ای که می تواند اساس زندگی ما را دگرگون کند و قیمت دلار را تغییر دهد و آسایش و رفاهی بیشتر از امروز برای ما فراهم آورد. هفته نامه چلچراغ - نگار مفید: اتفاقی می افتد در حد گفتگوهای هسته ای که می تواند اساس زندگی ما را دگرگون کند و قیمت دلار را تغییر دهد و آسایش و رفاهی بیشتر از امروز برای ما فراهم آورد.چنین ماجرایی، هر چند از نظر منطقی زندگی انسانی ما را تحت تاثیر قرار می دهد اما برخورد ما نسبت به آن، جوک های پرتعدادی است که دست به دست می گردانیم. درباره تغییر رئیس جمهور و تغییر منش اجرایی کشور نیز چنین وضعیتی حکمفرماست. مادرباره اتفاقی تا این اندازه مهم، که سرنوشت زندگی ما در سال های آینده را می سازد، عکس العملی شوخ و شنگ نشان می دهیم، انگار که اهمیتش در نادیده گرفتنش است.حتی داستانهایی شبیه به رفتارهای متضاد یک مجری تلویزیونی نیز تبدیل به سوژه خنده ما می شود و اگر پایش بیفتد، فحش و رگه تضادهای جنسیتی را نیز به آن اضافه می کنیم تا مخاطب اگر به اصل سوژه نخندید، از شوخی های جواب پس داده ای شبیه به فحاشی یا زن بودن به خنده بیفتد. به جای آنکه دست به کار بحث و بررسی شویم، یا اتفاق هایی را دست مایه شوخی قرار دهیم که اندکی خودمان را مقصر جلوه می دهد، از آنها فرار می کنیم و به راهی دیگر می رویم، راهی خوش خیالانه، سبکسرانه و البته بلندپروازانه.وقتی درباره شوخی صحبت می کنیم، سوژه هایی تکراری به ذهنمان می رسد. گاهی درباره قومیت هاست که فرهنگی متفاوت دارند و تضاد فرهنگ شان با فرهنگ جاافتاده این خنده را می آفریند. گاهی درباره تفاوت جنسیت هاست که معمولا زن ها را سوژه می کند. گاهی درباره سیاست است که مربوط به مسولان کشور می شود و شکلی از انتقاد را می سازد و به سرعت نیز فروکش می کند. اما در نهایت سوژه های خنده آفرین کم تعداد هستند. دلیلش؟ طبق نظریه هایی که در این زمینه وجود دارد، هر آنچه به انسان احساس برتری دهد، او را به خنده می اندازد. مخصوصا زمانی که پای سیاست به میان می آید، به این خاطر که فرد حس می کند نمی تواند کاری در این باره انجام دهد، سعی می کند ناتوانی اش را با ساختن جوک نشان دهد. پس از آنکه خنده اش درباره یک تصمیم فروکش کرد، سری هم به نشانه تاسف تکان می دهد که: «ببین، در چه مملکتی زندگی می کنیم. هیچ چیزش سر جایش نیست.» درواقع از دوری بین مردم و دولت است که جوک ها ساخته می شوند و آنچه به آن می خندیم، نشاندهنده فاصله احتمالی است که ایجاد شده است. با این وجود به همان مسیر ادامه می دهیم. درباره قومیت ها جوک می سازیم، زن ها را جنس ضعیف نشان می دهیم و سیاست را به سخره می گیریم، به جای آنکه از وضعیتی که دچارش هستیم، احساس غم و ناتوانی پیدا کنیم،  خودمان را به آن راه می زنیم و به خودمان امید می دهیم که «کاری از دستمان بر نمی آید.» اما بعضی ها هم هستند که با همین جوک گفتن ها و جوک شنیدن ها اسم خودشان را فعال سیاسی و مصلح اجتماعی می گذارند که دیگر نوبر هستند. اگر بخواهیم طبق نظریه پیش برویم، درواقع این افراد ناتوانی شان در زمینه فعالیت سیاسی را تبدیل به جوک می کنند و برای رسیدن به احساس برتری از همین ناتوانی سوءاستفاده می کنند. این گروه ترجیح می دهند فعال سیاسی باشند و نه سرگرمی ساز. ترجیح می دهند عنوان دهان پرکن داشته باشند به جای آنکه به عنوان سوءاستفاده کنندگان از خبرها شناخته شوند. این گروه، همان هایی هستند که در جمع های خانوادگی از گفتن جوک های قومیتی و جنسیتی ابایی ندارند اما وقتی می خواهند جوکی سیاسی از روی وایبر بخوانند، بادی به غبغب می اندازند انگار اساسی ترین انتقاد را در جای درست به زبان آوردهاند. در حالیکه آنها فقط گروه دوستان فعال تری در شبکه های اجتماعی دارند. این گروه که ادب نمی شوند. به این خاطر که فرهنگ به شوخی گرفتن اتفاق های واقعی و اساسی، فرهنگی همه جانبه است. فرهنگی است که تمام ما را دربر می گیرد و نمی توانیم از آن دوری کنیم. انگار سال های طولانی است که در ناخودآگاه جمعی مان آن را زندگی کرده ایم و به همین خاطر به خنده می افتیم از تکرار لحن یک زبان با لهجه خاص. فقط در ایران نیست که چنین جوک هایی ساخته می شود، اما با احتمال فراوان فقط در ایران است که افراد با به زبان آوردن جوک احساس فعالیت اجتماعی پیدا می کنند. فقط در ایران نیست که جوک ها به گوینده احساس برتری می دهند، اما فقط در ایران است که میزان خنده های ناتوانی بخش اصلی جوک ها را شامل می شود. کم پیش می آید از خلال جوک های ما، نکته ای ارزشمند بیرون بیاید و نگاهی متفاوت به پدیده ای داشته باشد. ما به پدیده های ثابت می خندیم، به تضادهای تکراری و کم عمق و از دل این خنده ها با احساس سربلندی بیرون می آییم. خنده هایمان به سوژه هایی مربوط است که خودمان نیستیم، نقد خودمان و رفتارهایمان نیست، نمی توانیم کاری درباره شان انجام دهیم و به همین خاطر جایگزین رفتارهای مسئولانه مان می شوند. به همین خاطر است که خنده های عصر جمعه، انگیزه ای در فعالیت های اجتماعی واقعی مان در صبح روز شنبه ایجاد نمی کند. ما حتی از تکنیک ساده به خود خندیدن استفاده نمی کنیم، تکنیکی که ما را برتر از خود پیشین مان نشان می دهد.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۰/۲۴
رضا ظریفی