کسی که خدا انیس اوست هیچ وقت تنها نمی ماند

نکات خوب

درباره نکات خوب می نویسم

رضا صادقی از دلایل حضورش در فیلم بی خداحافظی میگوید

چهارشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۱، ۱۱:۲۰ ق.ظ
اعتراف میکنم که فیلم، یک جاهایی آن جوری که باید و شاید نتوانست از موزیسین دفاع کند ولی تا حدود زیادی میخواستم این مهم القا شود که صرفا دلیل نمیشود یک نفر فرهنگی باشد و فرهنگی فکر کند، اهل دنیای موسیقی باشد و موسیقایی فکر کند. هفت صبح: در این سالها جذابیت انکار ناپذیر خواندن، مثل یک موج عظیم سینما را با خودش برده و بازیگران مشهور یکی پس از دیگری وارد وادی موسیقی شده اند. از امین حیایی و حامد بهداد و شهاب حسینی و بهرام رادان تا مهران مدیری و محمدرضا فروتن و رضا عطاران و فتحعلی اویسی و محمدرضا هدایتی و جواد رضویان و دیگرانی که این فهرست را طولانیتر کرده اند. شاید به دلیل این موج مهاجرت از سینما به موسیقی بوده که یک سنت دیرپا تاحدی فراموش شده بود؛ خوانندگانی که بازیگر میشوند. از دوران طلایی هالیوود تا همین حالا خواننده ها وقتی شهرت را تجربه میکردند، در برابر زرق و برق سینما و شهرت منحصربه فرد دیده شدن تصویر روی پرده نقرهای تسلیم میشدند و تهیه کننده ها پای آنها را به سینما باز میکردند. فرانک سیناتر احتمالا در دوره کلاسیک درخشانترین چهره موسیقی بود که به سینما رفت و اتفاقا در این حوزه هم موفق بود.این روزها هم که نباید از دیدن هیچ خواننده ای تعجب کرد. مثلا دیدن ریهانا در نقش یک تکنسین فنی کشتی در اکشن «ناو جنگی» حیرت انگیز نیست. البته در هالیوود هم بازیگرها بدشان نمیآید به خوراک خوشمزه موسیقی نوکی بزنند. نمونه متاخرش جف بریجز بود که اتفاقا او هم در این حرکت بین دو هنر پرطرفدار موفق از آب درآمد. در ایران هم سنت ورود خواننده ها به سینما کم و بیش وجود داشته است. دوران پیش از انقلاب به جای خود. طی 30 سال گذشته خوانندههای مشهور وارد سینما شدند و جالب است که مهمترینشان در فیلمهایی بازی کردند که تقریبا داستان زندگی خودشان بود یا با این هدف ساخته شده بود که مخاطب تصور کند با داستان زندگی آنها و غمها و شادیهایشان طرف است. رضا صادقی که این روزها با «بی خداحافظی» روی پرده سینما دیده میشود، سومین خواننده پاپ مهم ایران است که پایش به سینما باز شده. شادمهر عقیلی با «پر پرواز» -فیلمی متوسط که به شکل عجیبی سرنوشت خواننده مشهور آن روزها را پیشبینی کرده بود و البته پایان اخلاقگرایانه اش معکوس واقعیت بود- و رضا یزدانی با «سیم آخر» -اپیزود دوم فیلم «طهران تهران» که مصائب یک خواننده جوان در برابر برپایی کنسرت را نشان میداد- چهره های سرشناس موسیقی پاپ بودند که به عنوان بازیگر وارد سینما شدند.البته عقیلی در «شب برهنه» هم بازی کرد که ربطی به موسیقی نداشت و یزدانی هم پیش از «سیم آخر» در «حکم» مسعود کیمیایی چهرهاش روی پرده سینما افتاده بود اما رضا صادقی با فیلمی آمده که ممکن است اولین و آخرین تجربه اش در سینما باشد. «بی خداحافظی» داستان زندگی او نیست اما به هر حال میتواند شباهتهایی با زندگی پر فراز و نشیب او داشته باشد و استفاده از نام خودش در فیلم به این ذهنیت دامن میزند. ادامه حضور او به موفقیت این فیلم در گیشه و البته علاقه خودش برای ماندن در سینما ربط دارد.خواننده های پاپ دیگری هم بوده اند که طی یک دهه گذشته آمدهاند، فیلمی بازی کرده اند و رفته اند. آنها چهره مهم و تاثیرگذاری در موسیقی نبودند و سینما هم جای ثابتی برایشان در نظر نگرفت. حالا دو رضای پرطرفدار موسیقی پاپ وارد سینما شدهاند و معمای حضور آوازهخوانها در سینما را به شکل جدیدی مطرح کردهاند. باید دید گذشت زمان به این معما چگونه پاسخ میدهد.رضا صادقی از همان اولین روزهایی که به عنوان خواننده پاپ مطرح شد، همواره مورد توجه مردم بود و پیش از بازی در «بی خداحافظی» به شکل غیرمستقیم فعالیت سینمایی داشت و برای تیتراژ انتهایی چند فیلم و سریال، ترانههایی خوانده بود اما او در تازه ترین دور فعالیت خود، در یک فیلم سینمایی نیز بهایفای نقش پرداخته است؛ فیلمی که از قضا میخواست فیلم زندگی رضا صادقی باشد اما بنا به دلایلی، تنها 5 درصد فیلم، از روی زندگی حقیقی رضا صادقی برداشت شده است. حضور او در این فیلم با واکنشهای متفاوتی روبهرو شده است. روایت او از اولین حضور سینمایی اش خواندنی است.آقای نشاط، تهیه کننده فیلم عنوان کردهاند که طرح فیلمنامه «بی خداحافظی» در ابتدا در سال 86 به شما پیشنهاد شد اما شما بنا به دلایلی بهاین پیشنهاد، پاسخ منفی داده بودید و اصرارهای ایشان تا دو سال، همواره با پاسخ منفی شما مواجه میشده. با توجه به اینکه موضوع ورود ستارگان موسیقی به سینما چه در ایران و چه در شکل جهانیاش، اتفاق عجیبی نیست، چرا شما برای پذیرفتن بازی، تا این اندازه از خودتان مقاومت نشان میدادید؟اولا که در سال 86، من نسبت به قضیه فیلم، هیچ ذهنیتی نداشتم. بازی در یک فیلم سینمایی هیچگاه رویای من نبود و هیچ علاقه ای هم به آن نداشتم و احساس نمیکردم بازی در یک فیلم سینمایی چیزی به من اضافه میکند بلکه برعکس فکر میکردم که بازی در فیلم سینمایی چیزی از من کم میکند چون من اهل سینما نیستم و سینما، مال سینمایی هاست و دنیای من موسیقایی است. دوم اینکه دوستان میخواستند از رضا صادقی یک فیلم سینمایی بسازند؛ رضا صادقی همیشه یک معماست و یک معما هم باقی میماند. بیشتر، بحث روی مورد دوم بود که البته در مورد اول، هنوز هم بر آن باورم که توانایی هایم در حد سینما نیست یعنی نمیتوانستم خودم را در جایگاه یک بازیگر سینما جا دهم، همین. کارگردان و تهیه کننده «بی خداحافظی» عنوان کرده اند که این فیلم تنها 5 درصد از زندگی حقیقی شماست، درست است؟بله، پنج درصد زندگی واقعی من، چون من در آن فیلم بازی کردم یعنی رضا صادقی در این فیلم بازی کرده و بر اساس فضای کاراکتری که من دارم باید یکسری اتفاقات در آن می افتاد و این اتفاقاتی که رخ داد به حکم حضور من لازم شد که پنج درصد از زندگی من هم در آن باشد.با توجه به این موضوع، آیا این شائبه برای مخاطبان فیلم به وجود نمیآید که سایر جریانات فیلم نظیر عشق قدیمی شما، بحث خودکشی، ساز زدن در رستوران و مسائلی از این دست، به عنوان حقایقی از زندگی شما پذیرفته شود به عبارتی، مخاطب که نمیداند تنها پنج درصد این فیلم بر اساس زندگی واقعی شما ساخته شده.تنها من نیستم. تبلیغاتی که برای فیلم شد به این نحو بود که آمدند گفتند این فیلم، فیلم زندگی رضا صادقی است اما فیلم من نیست. آن آدمی که در فیلم است اسمش رضا صادقی است. بیتعارف بگویم در سرزمین من، اهالی موزیک، اهالی بیآیندهای هستند. اهل موسیقی برای دلش کار میکند. جای تمام کسانی که در دنیای موسیقی هستند وقتی است که عیدی باشد، یک فضای جشن و کنسرتی باشد ولی در فضای قدرتمند و قهاری که همه مردم میتوانند در آن شرکت داشته باشند اصلا دیده نمیشوند، حالا بماند کسی که وارد عالم موسیقی میشود خداوند تا چه اندازه این عنایت را شامل حال او کند که به جایی برسد. پس کسی که به دنبال موسیقی میرود، یک جوری دنبال حل محال میرود به همین دلیل قضیه عشق گذشته و مسائل عاطفی دوران نوجوانی برای هر انسانی بالاخص قشر موزیسین میتواند اتفاق بیفتد چون این قشر با احساس لطیفتر و نازکتری زندگی میکنند.در قضیه ساز زدن در رستوران هم باید بگویم معمولا اکثر دوستان من، شاید 90 درصد از همکارانم، یا در رستورانهای کیش ساز زدهاند یا در هتلها که خود من یکی از آنها بوده ام. بالاخره من دوست داشتم مردم با این فضاها بیشتر آشنا شوند. الان به گونه ای شده که پدر به عنوان کادوی تولد پسرش، پول تولید آلبوم او را میدهد و پسر میرود یک آلبوم میزند و به سبک نیناش ناش، خواننده میشود و خود را گم میکند در حالیکه زمان ما اینطور نبود و باید تلاش میکردی و موسیقی، کادو تولدی نبود. آقای امینی گفته که شما در مورد اتفاقات نوشته شده در فیلمنامه اولیه، خیلی حساس بودید و باعث حذف بسیاری از آنها شده اید.بله، فضاهایی بود که دوست نداشتم.وقتی فیلمی در مورد یک موزیسین ساخته می شود، نگاه ها می رود به سمت یک عاشق، یک نفر بوده و او قبولش نکرده که معتاد می شود و خودکشی می کند و نابود می شود.من می خواستم بگویم این موزیسین، سم اطرافش او را به آن مرحله بد فیزیکی رسانده که به کما می رود و تنها بحث عاطفی صرف نیست، بحث عاطفی، یک قضیه است، بحث اجتماعی، یک قضیه، بحث دوستان دور و اطرافش نیز یک قضیه دیگر است.روز اول آقای امینی لطف داشتند و نسبت به توانایی های من چیزهایی را در فیلم اعمال کردند، ذهنیت ایشان توانایی های من را می دید و بر اساس آن می رفت جلو مثلا یک سکانس وجود داشت که در قطار بود که من دچار مریضی شدم و نتوانستیم آن را بگیریم که البته می دانستم اگر هم آن سکانس گرفته می شد، اتفاق خوبی برایش نمی افتاد.من خطاهای بازی خودم را پشت بازیگران خوبی چون محمدرضا فروتن، پگاه آهنگرانی و دیگر دوستان که کارشان بازیگری است پنهان کردم و اگر چیزی غیر از این بود من الان از کارم پشیمان بودم.رضا قهرمان فیلم است و اخلاق، وجهه بارز شخصیت رضا. پروسه روایت به گونهای است که ما یک زندگی سالم و آرمان خواهانه را برای رضا میبینیم اما آیا با توجه به نوع پایانبندی فیلم و سخن سردبیر روزنامه (که یکی از کاراکترهای همسو با جریان بدمنهای فیلم است) خطاب به نسیم که «عاقبت رضا صادقی رو ببین، میخوای یکی بشی مثل اون» و تصاویر « رضا»ی شکست خورده، آیا این قهرمان را در نزد مخاطب، یک قهرمان شکست خورده تلقی نمیکند؟آن فرد، آن چیزی که رضا بود را اصلا قبول نداشت که اگر قبول داشت ما بعدا نمیدیدیم اینها دور هم نشسته اند. آنها یک مهره سرباز شطرنج تصور داشتند و آن خبرنگار چنین چیزی از رضا صادقی نمیدید.او رضا را یک شاه شطرنج در نظر داشت که در مقابل سربازان تعداد زیادی خم شده بود اما شکست نخورده بود، یک نبرد تن به تن که نه، بلکه یک نبرد تن به چندین تن رخ داد و برای همین بود که به آنجا رسید.آن رضا شکست نخورده بود بلکه یک جورهایی پیروز ماجرا بود چون توانست حداقل وقتی هم که در کماست، یک تعدادی را تا پشت در بیمارستان بکشاند و آنها را با خود همصدا کند در حالی که قصه تنها این نیست که آنها فقط با هم همدل باشند.البته اعتراف میکنم که فیلم، یک جاهایی آن جوری که باید و شاید نتوانست از موزیسین دفاع کند ولی تا حدود زیادی میخواستم این مهم القا شود که یکسری آدمهای به ظاهر فرهیخته ای هم میتوانند جزئی از این چرتکه بازار باشند یعنی صرفا دلیل نمیشود یک نفر فرهنگی باشد و فرهنگی فکر کند، اهل دنیای موسیقی باشد و موسیقایی فکر کند. تو جزو خواننده هایی هستی که اجازه دادی در همین فیلم به وضعیت جسمانی ات نیز پرداخته شود و حال آنکه شاید کمتر خواننده ای با شرایط تو حاضر شود به قبول این مسئله تن دهد، چطور تصمیم گرفتی با توجه به آن سکانس پله، به این موضوع پرداخته شود؟بدون تعارف باید بگویم که من احساس میکنم آن فیلم بود و باید بازی میکردم اما یکی از دلایلی که مردم، درد من هنرمند و امثال من را نمیتوانند لمس کنند این است که ما همیشه چیزی را به آنها نشان داده ایم که نیستیم.مردم فقط ماشینهای ما را دیده اند و خبر سفرهای ما را شنیده اند ولی این مردم اگر بدانند ما با چه مسائلی روبه رو بوده ایم و با چه شرایطی به این نقطه ها رسیده ایم، قطعا متوجه میشوند که ما هم دردشان را میفهمیم. بارها شده که کسی از مشکلاتش برای من تعریف کرده و من هم گفته ام میفهمم که آن فرد رو به من میکرد و میگفت نه نمیفهمی یعنی نمیتوانی شرایط من را درک کنی. خب من نمیتوانم به او توضیحی بدهم چون به او حق میدهم. از همه شنیده که این آدم یک ماشین خوب سوار میشود، خانه خوبی دارد، مسافرتهای خوبی میرود و . . . ولی خودم شخصا خیلی دوست دارم با توجه به اینکه این کار ممکن است بعدها من را اذیت کند اما دوست دارم خودم دست مردم سند بدهم تا فرداها اگر تغییر رفتاری در نگاه من دیدند بیایند و با مدرک، سند، تصویر، نوشتار و ... به خودم ثابت کنند که تو اینی نیستی که گفتی. خودم یک جورهایی سفته محبتی داده ام دست مردم که نگذارند از آنها فاصله بگیرم.آن مناسبات حاکم بر فضای موسیقی که در فیلم نشان داده میشود و افرادی مانند ندایی، واقعا در دنیای حقیقی موسیقی حضور دارند؟به شدت.تازه آن چیزی که آقای امینی از این مدل آدمها در فیلم نشان دادند، ضمن احترام به افراد شرافتمند موسیقی، یک فضای تلطیف شده است چون تعداد این آدمها در دنیای موسیقی، خیلی بیشتر از اینهاست.ای کاش میشد روزی واقعیت آن چیزی که حول یک هنرمند پیش می آید نظیر ندایی و امثال ندایی را صریح و بدون سانسور گفت و تازه در آن روز است که مردم متوجه میشوند یعنی چه که یک هنرمند سکته میکند، یعنی چه که یک هنرمند نابود میشود، یعنی چه که یک هنرمند فرار میکند و ... اما متاسفانه الان نمیشود این چیزها را گفت نه اینکه نخواهی بگویی بلکه نمیتوانی بگویی. برای این فیلم آهنگ جدید تهیه کردی و اجازه دادی که از آهنگهای قدیمی ات کلیپ تهیه شود. پیشنهاد این آهنگهای جدید از طرف خودت بود یا عوامل فیلم؟این صحبتی بود که از روز اول داشتم چون احساس میکردم با توجه به مردمی که به سینما میآیند، اگر فقط از کارهای قدیمی ام استفاده میکردم این میشد داستان رضا صادقی و من دوست نداشتم داستان رضا صادقی باشد بنابراین تلاش کردم تا بر اساس قصه، آهنگهایی تهیه کنم، حالا نمیدانم در این راه تا چه اندازه موفق بوده ام اما سعی کردم موسیقی هایی را برای این فیلم تولید کنم که با موسیقی های سایر آلبومهایم فرقهایی داشته باشد. بنابراین بین فضاهای آلبوم و آهنگهای این فیلم فرقهایی قائل شدم و برایش خیلی وقت گذاشتم و همه چیز را جور کردم تا در سینما حضوری محترم داشته باشم که انشاءالله تو ذوق نزده باشم.بیشترین برداشتی که خراب کردی چند بار بود؟سه یا چهار تا بود. سه، چهار برداشت برای کسی که اولین بار بازی میکند، خوب است...چون من آشنایی به مسائل سینما نداشتم فکر میکردم که اگر یک بازیگر حتی اگر برداشتی را برای بار دوم خراب کند، کارگردان حتی میتواند توی گوش آن بازیگر هم بزند.(میخندد)برای کدام سکانس بود؟سکانسی که در زیر باران بود چون من هم باید حس میگرفتم، هم باید آن بغض را داشتم، هم دیالوگ میگفتم، هم حواسم به سر بودن زمین بود و هم حواسم به این بود که آب، شره نکند و تمام این چیزها سبب میشد که سکانس چهار بار از دستم خارج شود.مطمئن هستی که این کار، اولین و آخرین کار سینمایی ات خواهد بود؟بالاخره شاید روزی فیلمنامهای قوی یا حتی وساطت دوستان سبب شود که باز به عالم سینما و بازیگری روی بیاوری.نه، مطمئن نیستم باید فعلا ببینم این کاری که کردهام به کجا میرسد ولی خودم احتمال نمیدهم که بتوانم در کاری حاضر شوم و میخواهم مردم، این کار(بی خداحافظی) را اگر قابل باشد به عنوان یادگاری از من بپذیرند مگر اینکه ببینیم یک روز باز هم یک فضای محترمی ایجاد شود که من بتوانم حداقل، حرفم را بزنم چون من بازیگر نیستم و از این بابت نگرانی ندارم که نقد شوم چون اگر نقد نشوم خیلی زشت است چون به بازیگران و همه اهل سینما منتی عمیق دارم. من نابازیگرترین نابازیگر این میهمانی بودهام و امیدوارم بتوانم همه ریاکشنها را دریافت کنم، خدا را شکر تا حالا ری اکشنهای خیلی خوبی داشتم و هنوز ری اکشن بدی به گوشم نرسیده که اگر هم برسد مطمئنا خوشحال خواهم شد.فیلم را چند بار دیده ای؟فیلم را دو بار در زمان جشنواره دیدم و تا حالا یک بار هم در بندرعباس، زادگاهم و با همشهریانم دیده ام.حالا اگر قرار باشد باز هم روزی بازی کنی، دوست داری بازیگر مرد مقابلت چه کسی باشد؟محمدرضا فروتن یا حامد بهداد.و بازیگر زن مقابلت؟لیلا حاتمی چون بازی اش را خیلی دوست دارم یا باران کوثری. زمانی که شما به عنوان خواننده مطرح شدید و بحث مشکی را مطرح کردید، علیرضا عصار، سالهای سال بود که مشکی پوش بود.با توجه به اینکه میدانم شما با یکدیگر دوست هستید و جفتتان جزو خوانندگان مطرح این مملکت به حساب میآیید، آیا روی مشکی پوش بودن عصار اشراف داشتید. بالاخره عصار اولین مشکی پوش موسیقی پاپ بعد از انقلاب بود، در حالی که شما این عنوان را به خود دادید.علیرضا عصار بیشتر از آنکه برای من همکار باشد، حکم استاد را برای من دارد. این را بدون اغراق عرض میکنم.حالا اینکه عصار اول مشکی پوشیده یا من اصلا مطرح نیست چون عصار اینقدر خوبیها و پوئنهای مثبت در فضاهای موسیقی دارد که هنوز که هنوز است پس از گذشت چند سال کسی نتوانسته10 شب پشت سر هم کنسرت بگذارد و سالن هم پر شود؛ ولی عصار این کار را انجام داد و کسی هم نتوانست به این رکورد دست یابد.من بر سر این موضوع عنادی ندارم و اشرافی روی این قضیه نداشتم که عصار مشکی میپوشیده و منم مشکی میپوشیدم. زیاد روی این قضیه توجه نمیکنم چون نگاه خودم به مشکی، یکرنگی بود نه خود رنگ. از آلبوم جدید چه خبر؟اگر خدا بخواهد و بتوانم از دغدغه های اجرایی بیرون بیایم، یک آلبوم تهیه کرده ام به نام «همین ...» که توسط آوای هنر منتشر میشود که خودم به آن حس خوبی دارم و احساس میکنم در مسابقه با آلبومهای قبلی رضا صادقی برنده شده ام حالا ببینیم یا آن چند آلبوم، رضا صادقی برنده میشود یا من.و زمان انتشارش؟دوستان دارند تلاش میکنند اواخر شهریور ارائه شود ولی با این روندی که من دارم میبینم فکر نمیکنم در آن زمان منتشر شود و اینگونه حدس میزنم که آلبوم جدیدم در مهرماه به بازار می آید.